سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وب نوشته مهدی میانجی

یک قوم تو را شهید می خوانند یک قوم تو را اسیر می دانند

شعری زیبا از مرحوم آقاسی 

گر کشته و گر اسیری ای احمد!

در خاطر من نمیری ای احمد!

تا چرخ به دور خویش می چرخد

بر مصر دلم امیری ای احمد!

 *******

ای با نفس امام خو کرده

زان رایحه کسب آبرو کرده

سرمست ز باده ی کلام او

توفیق شهادت آرزو کرده

 **********

یک قوم تو را شهید می خوانند

یک قوم تو را اسیر می دانند

اما چه کنم؟ که ناجوانمردان

تصویر تو را ز خویش می رانند

 *****

ای بلبل در چمن نگنجیده !

ای یوسف در وطن نگنجیده!

ای نور دو چشم پیر کنعانی

زندانی در بدن نگنجیده

 ******

تو کیستی ؟ آن که نور نوشیده

پیراهنی از حضور پوشیده

تندیسه غیرت و جوانمردی

بر ظلمت شام غم خروشیده

 ******

من کیستم؟ آن که در وطن مانده

بند حجاب خویشتن مانده

چشمی به در امید خشکیده

در حسرت بوی پیرهن مانده

 ***

ای زمزم کوثری مرا دریاب

وی پنجه حیدری مرا دریاب

دستانم هر تپش عطش دارد

وی لطف برادری مرا دریاب

 ****

 در یاب که بی تو سخت در ماندم

در مصر غم تو دربه در ماندم

از پیرهنت حوالتی بفرست

بی برگ عبور ، پشت در ماندم

*******

ای جبهه به خاک جبهه ها سوده

د رمعرکه ها دمی نیاسوده

وی اسوه ی استقامت و ایثار

د رمصر شکنجه ها نفرسوده

 

************

ای گمشده حصار پیچیده

وی ماه به شام تار پیچیده !

دستان کدام فتنه رویت را

در پرده ای از غبار پیچیده