سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وب نوشته مهدی میانجی

کدام دین حق است؟

 

کدام دین حق است؟

 حوزه‌نیوز/یکی از مباحثی که هر از چندگاه در محافل علمی مورد توجه قرار می گیرد و از سوی کسانی که به آزادی در ادیان و کثرت گرایی دینی معتقدند دامن زده می شود و بسیاری از افراد ناآگاه به مباحث دینی به نام دین آن را تایید می کنند، حقانیت آیین های مختلف می باشد و برای اثبات مدعای خود نیز به آیات قرآن نیز تمسک می کنند   

 

 

.

 

 

سرویس علمی و فرهنگی حوزه‌نیوز پاسخ آیت الله العظمی سبحانی را در این خصوص منعکس می کند     .

 

سئوال    :

گاهى برخى افراد بااستناد به آیه 62 سوره ى بقره (إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ) بر حقانیت آیین هاى دیگر استدلال مى کنند و مدعى مى شوند که از نظر قرآن هر انسانى از هر یک از آیین هاى یاد شده در آیه شریفه،پیروى کند در روز رستاخیز اهل نجات خواهد بود; نظر شما در این باره چیست؟    

 

پاسخ    :

قرآن مجید در این آیه به اتکاى آیاتى که در آنها، اندیشه هاى سست ملل یهود و نصارى منعکس کرده است به انتقاد، از اندیشه هاى آنها پرداخته و با یک نداى جهانى و عمومى مى فرماید: «که تمام افراد انسانها در پیشگاه خداوند یکسان هستند، و هیچ گروهى بر گروه دیگر برترى ندارد، و این الفاظ و نام ها که هر یک به گروهى گرویده اند و چنین فکر کرده اند که انتساب به این نام ها، که من مسلمانم، یهودیم، نصرانیم و... مایه نجات و باعث رستگارى نیست، بلکه اینها، الفاظ توخالى و بى ثمرى بیش نیستند و نمى توانند براى انسانها در روز رستاخیز سعادت و رستگارى و امنیت و آرامش تأمین کنند، بلکه اساس نجات و علت آرامش و طرد عوامل ترس و اندوه در روز قیامت، جز این نیست که انسانها به راستى از صمیم قلب، ایمان بیاورند، و ایمان خود را با عمل صالح که نشانه وجود ایمان در دل او است، توأم سازد و بدون این دو مطلب هرگز روزنه ى امیدى براى هیچ فردى از این ملل وجود ندارد    .

بنابراین هرگز آیه مورد بحث، ناظر به این نیست که تمام شرایع دیرینه رسمیت دارند و بشر در انتخاب هر کدام از این طریق ها مختار و آزاد است، بلکه هدف آیات جز ابطال و برترى اندیشى گروهى و بى پایه شمردن الفاظى به نامهاى یهودیت و... چیز دیگرى نیست و این حقیقت نه تنها در این آیات به طور روشن منعکس گردیده است بلکه در آیات دیگر قرآن نیز منعکس مى باشد و همه آیات سوره ى «والعصر» ناظر به همین قسمت است; اینک آیات این سوره    :

    (وَالْعَصْرِ * إِنَّ الإِنْسانَ لَفِى خُسْر * إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَتَواصَوا بِالحَقِّ وَتَواصَوا بِالصَّبْرِ    ).

    «سوگند به عصر که انسان در ضرر است مگر افرادى که داراى ایمان وعمل صالح باشند و یکدیگر را به پیروى از حق و صبر و بردبارى سفارش کنند».

قرآن مجید براى بیان این حقیقت که ملاک نجات، ایمان واقعى و انجام تکالیف است براى مرتبه دوم، کلمه ایمان را در آیه مورد بحث تکرار مى نماید و مى فرماید:

(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هادُوا وَالنَّصارى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ).

در این صورت مقصود از (آمنوا) در آغاز آیه، کسانى هستند که به ظاهر اسلام آورده و نام مؤمن بر آنها گفته مى شود و مقصود از (آمنوا) ى دوم، ایمان واقعى است که ایمان در قلوب انسان ها جاى مى گیرد و آثار آن در اعمال و افعال آنها ظاهر مى گردد.

با توجه به این مقدمه، روشن گردید که هدف آیه کوبیدن اندیشه هاى نوعى ناسیونالیزم «یهودى گرى» و «مسیحى گرى» است و این که براى پیروان این دو آیین، خصوصیتى وجود ندارد و تمام افراد بشر در پیشگاه خدا یکسان مى باشند همچنان که هدف، انتقاد از اکتفا به انتساب به نام، و فراموش کردن، طهارت نفس و ایمان قلبى و اعمال صالح است.

در این صورت، نمى توان از آیه، نظریه «صلح کلى» را استفاده کرد و مدعى شد که پیروان تمام مذاهب و مسالک اهل نجات مى باشند، زیرا آیه مورد بحث، در صدد بیان یک چنین اندیشه و فکر نیست، آیه ناظر به نفى اندیشه هاى باطل و خودخواهى و انحصارطلبى گروههاى یهود و نصارى است، نه اثبات این مطلب، که پیروى از هر آیین مایه نجات و سبب فلاح و رستگارى است و برنامه همه پیامبران در تمام زمان ها مایه سعادت و نجات مى باشد. بلکه باید در این قسمت به آیات دیگر مراجعه کرد.

اصولاً هرگز نباید در تفسیر قرآن یک آیه را گرفت و آن را مقیاس حق و باطل قرار داد و از آیات دیگر صرف نظر کرد، آیات قرآن هر یک مفسر دیگرى و بیانگر یکدیگر مى باشند. امیرمؤمنان(ع) درباره آیات قرآن جمله اى دارد که لازم است همه علاقمندان به تفسیر قرآن، از آن پیروى کنند آنجا که مى فرماید:

«وینطق بعضه ببعض، ویشهد بعضه على بعض».([1])

«هر کدام به وسیله دیگرى به سخن درآمده و مقصود خود را آشکار مى سازد و برخى بر برخى گواهى مى دهد».

ما وقتى در زمینه رسالت پیامبر به آیات دیگر مراجعه مى کنیم مى بینیم که قرآن، آنگاه اهل کتاب را هدایت شده مى داند که آنان، به آنچه که مسلمانان ایمان آورده اند، ایمان بیاورند، چنان که مى فرماید:

(فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِاِهْتَدَوا...).([2])

«اگر اهل کتاب به مانند آنچه که شما مسلمانان به آن ایمان آوردید، ایمان بیاورند در این صورت، هدایت یافته اند».

اکنون باید دید که مسلمانان به چه چیز ایمان آورده اند و کتاب آسمانى آنان چه مى گوید تا یهود و نصارى نیز به آن ایمان بیاورند.

آنان مى گویند: پیامبر اسلام، آخرین حلقه از سلسله پیامبران و خاتم آنان مى باشد، آنجا که قرآن مى فرماید:

(...وَلکِنْ رَسُولَ الّلهِ وَخاتَمَ النَّبِیِّینَ...).([3])

«پیام آور خدا و خاتم پیامبران است».

این پیام آور خدا، با نظام وسیع و شریعت کاملى برانگیخته شده است و آیین خود را کامل ترین شریعت ها و کتاب خود را خاتم کتاب ها و مراقب و نگهبان بر دیگر کتاب ها مى داند آنجا که مى فرماید:

(وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَمُهَیْمِناً عَلَیْهِ...).([4])

«ما کتاب را به حق به تو نازل کردیم، تصدیق کننده کتابهاى پیشین ومراقب و نگهبان آنها است».

«مهیمن» در اصل به حافظ و نگهبان و شاهد و مراقب گفته مى شود، قرآن در حفظ اصول کتاب هاى پیشین مراقبت کامل دارد، ومقصود این است که هرگاه در کتاب هاى پیشین تحریفى رخ داد، این کتاب مراقب آنها است و با مراجعه به این کتاب نقاط تحریف شده در آن ها به دست مى آید.

آورنده قرآن چون آخرین حلقه از سلسله پیامبران است وکامل ترین وجامع ترین شریعت را براى مردم آورده است از این جهت همه جهانیان را با نداى (...یا أَیُّهَا النّاسُ إِنِّى رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً...) ([5]) مورد خطاب قرار داده و جهانى بودن خود را ابلاغ کرده است و پس از آمدن خود، براى پیروى از دیگر کتاب ها هیچ نوع مجوزى قایل نشده است و در سالهاى هفتم و هشتم از بعثت خود، به تمام سران کشورها که از آیین هاى زرتشت و یا مسیح پیروى مى کردند، نامه ها نوشته و پیروى از آیین خود را براى آنان، الزامى دانسته است و متون نامه هاى تبلیغى آن حضرت در کتاب هاى تاریخ موجود است.([6])

نتیجه سخن

خلاصه: هدف آیه نفى امتیازهاى موهوم است که جامعه یهود و نصـارى براى خود قایل بودند و امّا این که در این زمان از چه آیین و کتابى باید پیـروى نمود، در این قسمت لازم است به دیگر آیات و احادیث مراجعه کرد و همگى به طور اتفاق پیروى از شریعت حضرت ختمى مرتبت را لازم دانستـه و پیروى از آیین هاى دیگر را که هر کدام براى زمان خاصى بودند، تجویز نمى کنند.([7])

[1] . نهج البلاغه ،خطبه 192، طبع عبده.

[2] . بقره/137.

[3] . احزاب/40.

[4] . مائده/48.

[5] . اعراف/158; آیاتى که بر جهانى بودن رسالت او دلالت دارند بیش از آن است که در این جا نقل گردد.

[6] . براى آگاهى از این نامه به کتاب فروغ ابدیت :2/604ـ 636 مراجعه بفرمایید.

[7] . منشور جاوید، ج3، ص 222 ـ 226.